کیارشکیارش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

دنیای من و کودکم

سومین مروارید

کیارش جون امروز وقتی از خواب بلند شدی یه کم باهات مثل همیشه تو رختخواب بازی کردم و بعد بردمت و شستمت و گذاشتمت رو کنسول تا پمپرزتو  و بپوشم  و باهات بازی می کردم تا بتونم پمپرزتو بپوشم و همینطور که می خندوندمت یهو چشم به مرواریدت افتاد که کنار دندون پاینت در اومده بود وای خدا خیلی تعجب کردم آخه منتظر بودم دندون بالات در بیاد ولی پایینی دراومد حالا فهمیدم که چرا دیشب اینقدر از خواب بلند میشدی و بیقرار بودی قربونت بشم خوشگل مامان مبارکت باشه عزیزم تو 9ماه و 7 روزگیت سومین دندونت دراومد کیارشم   ...
30 بهمن 1391

کیارش وارد 10 ماهگی می شود

خوب کیارش مامان روزها میگذره و تو بزرگ میشی و من باورم نمیشه تو همون کیارش کوچولوی مامانی برای این ماه بردمت قد و وزن مرکز بهداشت قدت : 77 سانتی متر دورسرت: 47 وزنت :9 کیلو 400 همه چی خوب و نرمال بود و قرار بعدی و برای یکسالگیت گذاشته شد از این ماه باید بهت کته بدم عزیزم امیدوارم دوست داشته باشی خوشگلم همین الان برای ناهار بهت کته با خورشت کرفس دادم دوست داشتی و بدون بهونه خوردی و تازه همش هوم هووم هم می گفتی جیگرتو عشقه مامانی ...
27 بهمن 1391

گل یا پوچ

کیارش مامان عشق شیرینم این روزها وقتی باهات بازی گل یا پوچو انجام میدم می بینم چقدر دوست داری با دقت می شینی به دستهای من نگاه می کنی و با چشای خوشگلت به من خیره میشی بزار برات توضیح بدم چه جوری بازی می کنیم من یه دستمال کاغذی و مچاله می کنم و میذارم توی یکی از دستام و هر دو دستامو مشت می کنم و میارم جلوی تو و میگم کیارش دستمال تو کدوم دستمه ؟ و تو با دستای کوچولو و چال دارت اشاره می کنی به یکی از دستای من و من دستمو باز می کنم . اگه دستمال توش نبود میگم نیست و میگم پس تو کدومه کیارش؟ و تو باز با دستای کوچولوت اشاره می کنی به اون یکی دستم و من بازش می کنم و تو می بینی دستمال توشه و ذوق می کنی و دوباره این بازی و ادامه میدیم تا تو دیگه خس...
27 بهمن 1391

ق

کیارش خوشگلم اگه گفتی وقتی از یه چیز خیلی خوشت میاد یا ذوق داری از دیدنش چی میگی ؟!! بله میگی  ق  قربونت بشم خوشگلم حالا بگم از چه چیزهایی خوشت میاد 1-چراغ خوابی که توی اتاقته و به پریزه ، در حالت گریه بیارمت پیش چراغ خواب یهو خوشحال میشی و لبخند خوشگل میزنی و  با صدای نازک و نازی میگی ق 2- آیفن و خوب می شناسی و خیلی دوست داری گوشی و بگیری و سیم آیفون و بکنی تو دهنت و وقتی می بینیش میگی ق 3- وقتی برات حباب می سازم تو تلاش می کنی اونو بگیری و بذاریش تو دهنت بعدش می گی ق 4- وقتی میگم کیارش بابایی اومده و زیربغلتو می گیرم تا با هم راه بریم و برسیم به در هال و تو در حال قدم زدن هی می گی ق ق ق ق 5- وقتی از ا...
18 بهمن 1391

چهار دست و پا رفتن گل پسر مامان

بالاخره بعد از 1 ماه تلاش و روی زانو ایستادن و دو قدم رفتن و دوباره سینه خیز شدن امروز 1 متر 4 دست و پا اومدی سمت من خیلی ذوق زده شدم و دلم می خواست قورتت بدم و این در حالیه که از دیروز برای اولین بار تب کردی و سرما خوردی با اینکه حال و حوصله ندارم ولی این کارت شادی و توی دلم ریخت .... دیشب بردیمت دکتر برات تب بر نوشت و گفت از دیروز سرما خوردی و امروز که بردمت حموم بیشتر تاثیر گذاشت و خودش و نشون داد ....تنت داغ شده بود و یه کم بی حال بودی خوشگل مامان در تمام طول راه رفتن به دکتر که همیشه باید با یه چیزی سرگرمت کنم بغل من بودی مثل کوالا به من چسبیده بودی و اروم بودی نبینمت اینجوری عزیزم ....ساعت 5 صبح دوباره تبت بالا رفت من تب بر بهت دادم ...
12 بهمن 1391

تولد مامانی

خوشگل مامان دیشب تولد مامانی بود و من خیلی خوشحال بودم که تورو امسال در کنارم دارم یادش بخیر پارسال تو شکمم بودی و وول وول می خوردی و امسال تو آغوشم بودی چقدم برای من بی تابی می کردی و من چقدر از این بابت خوشحال بودم با اینکه خسته میشدم ولی دوست داشتم از اینکه می اومدی بغل من و یه نگاه عمیقی می کردی و خوشحال بودی تورو در آغوش گرفتم عاشقتم عزیزم وقتی شمع و فوت کردم و کیک بریدم تورو گذاشتم روبروش اخه دوست داشتم با کیک خامه بازی کنی و اینکه اصلا خوشت میاد خیلی جالب بود محکم می کوبیدی روی کیک و بعدشم یه کم خامه رو میذاشتی توی دهنت دلم می خواست بچلونمت اینقدر خسته شده بودی که با اینکه مهمونا هنوز نرفته بودند و تو هیچوقت تو چنین شلوغی خانوا...
7 بهمن 1391

این روزهای پسرم

کیارشم این روزها داری شیرین و شیرین و شیرن تر میشی طوری که من همش دوست دارم درسته قورتت بدم و دوباره بذارمت تو شکمم خوردنی ماماان کارهایی که انجام میدی خیلی راحت روی پاهات دو زانو می شینی و اطراف برانداز می کنی البته بعضی اوقات کمی تعادلت و از دست میدی و مثل فرفره خودتو به میز tv  می رسونی و با اون پاهای کوچولوت خودتو بلند می کنی و می ایستی و همینطوری  tv  نگاه می کنی دیگه خیلی راحت از روی یه دونه پله ای که وسط هال است و به سمت اتاق خواب میره میری بالا و خودتو به در حموم که نزدیکتره می رسونی عاشق حمومی و تا درشو باز می کنم ذوق می کنی و دوست داری ببرمت داخل و بچرخونمت تا اطراف ببینی مخصوصا حموم داخل هال که کاشیاش قرمزه...
4 بهمن 1391

پایان 8 ماهگی کیارش جوووووووونم

جوجه مامان باورم نمیشه زمان به این سرعت داره می گذره و تو الان 8 ماهت شده فندقم این بار تورو مرکز بهداشت نبردمت آخه گفته بود روند رشد تو 6 ماهه دوم کمه و دو ماه بعد بیار منم تو خونه قد و وزن و دور سرت و گرفتم و اینجا ثبت می کنم تا برات بمون جیگلم وزنت 9/200 قدت  73 دورسرت  47 سانتی متر امیدوارم تو این ماه هم رشد خوبی داشته باشی و خدای مهربونم همیشه محافظت باشه   ...
4 بهمن 1391

دس دسی کیارشی

کوچولوی مامان وقتی بهت میگم دس دسی کن مامان ، دستای کوچولوتو می گیرم و بهم می رسونم و بهت می گم دس دسی دس دسی و بعد دستاتو ول می کنم و میگم حالا دست دسی کن تو هم دستاتو می زنی به هم البته به این صورت که کف دستتو می زنی روی دست دیگه ات و فقط هم یه بار می تونی این کارو انجام بدی خوشگلم و خیلی وقتا هم میگم این کارو انجام بده اصلا انجام نمیدی فقط نیگام می کنی جوجه ماااااااااااااماااااااااااان ...
4 بهمن 1391
1